آنچه از چوب یا سنگ یا خشت وگل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد، کوله بار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشت بست، مقداری خوراک که در مهمان خانه ها و چلوکبابی ها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند، آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند
آنچه از چوب یا سنگ یا خشت وگِل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد، کوله بار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشت بست، مقداری خوراک که در مهمان خانه ها و چلوکبابی ها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند، آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند
پارچه یا چیز دیگر که با آن چشم کسی یا حیوانی را ببندند، کنایه از کسی که چشم بندی کند و با افسون و شعبده چیزی را دگرگون کند، کنایه از نوعی افسون که به وسیلۀ آن مردم چیزها را به صورت دیگر می بینند، برای مثال ای زلف تو هر خمی کمندی / چشمت به کرشمه چشم بندی (سعدی۲ - ۶۲۱)
پارچه یا چیز دیگر که با آن چشم کسی یا حیوانی را ببندند، کنایه از کسی که چشم بندی کند و با افسون و شعبده چیزی را دگرگون کند، کنایه از نوعی افسون که به وسیلۀ آن مردم چیزها را به صورت دیگر می بینند، برای مِثال ای زلف تو هر خمی کمندی / چشمت به کرشمه چشم بندی (سعدی۲ - ۶۲۱)
کسی که گوسفند یا قوچ جنگی بر آخور ببندد و پروار کند، کنایه از کسی که در کاری زبردستی و مهارت دارد، ماهر، زبردست، برای مثال چو گرگت دراند گزند سخن / نباشی اگر بره بند سخن (ظهوری - لغتنامه - بره بند)
کسی که گوسفند یا قوچ جنگی بر آخور ببندد و پروار کند، کنایه از کسی که در کاری زبردستی و مهارت دارد، ماهر، زبردست، برای مِثال چو گرگت دراند گزند سخن / نباشی اگر بره بند سخن (ظهوری - لغتنامه - بره بند)
تسمه ای از چرم پارچه و جز آن که بر کمر بندند منطقه: (جز کمر بند زمین بوس تو نیست هر که بر روی زمین تا جور است)، (سوزنی) یا کمر بستن فتق، نوکر ملازم، محبوب معشوق: (کمر بند من آمد پیش من خنده زنان امشب توقف کن که یکدم بنگرم پروین و جوزا را) (امیر خسرو) یا کمر بستن شانه یی. در انسان و دیگر پستاندار ان از دو استخوان کتف و ترقوه تشکیل یافته ولی در ذی فقار ان از سه استخوان کتف و غرابی و ترقوه مشکل گردیده است
تسمه ای از چرم پارچه و جز آن که بر کمر بندند منطقه: (جز کمر بند زمین بوس تو نیست هر که بر روی زمین تا جور است)، (سوزنی) یا کمر بستن فتق، نوکر ملازم، محبوب معشوق: (کمر بند من آمد پیش من خنده زنان امشب توقف کن که یکدم بنگرم پروین و جوزا را) (امیر خسرو) یا کمر بستن شانه یی. در انسان و دیگر پستاندار ان از دو استخوان کتف و ترقوه تشکیل یافته ولی در ذی فقار ان از سه استخوان کتف و غرابی و ترقوه مشکل گردیده است
آنکه ظروف شیشه یی و چینی و چوبی شکسته را با مفتولهای نازک بهم پیوندد کاسه دوز کلوا بند چینی بند زن، (کشتی) آلتی که پهلوانان کشتی گیر مشهور با اجازه استادان و مشایخ بکاسه زانوی خود می بسته و در وسط آن آیینه کوچکی نیز قرار میداده اند. این عمل کنایتی بود از اینکه زانوی صاحب کاسه بند بخاک نمیرسد (پرتو بیضایی. تاریخ ورزش باستانی ایران)
آنکه ظروف شیشه یی و چینی و چوبی شکسته را با مفتولهای نازک بهم پیوندد کاسه دوز کلوا بند چینی بند زن، (کشتی) آلتی که پهلوانان کشتی گیر مشهور با اجازه استادان و مشایخ بکاسه زانوی خود می بسته و در وسط آن آیینه کوچکی نیز قرار میداده اند. این عمل کنایتی بود از اینکه زانوی صاحب کاسه بند بخاک نمیرسد (پرتو بیضایی. تاریخ ورزش باستانی ایران)
بکار گیرنده استعمال کننده: (پر اندیشه شد جان پولادوند که آن بند را چون بود کار بند)، عمل کننده اجرا کننده: (اگر پند ما را شوی کار بند همیشه بماند کلاهت بلند)، عامل کار گزار مامور، فرمانبردار مطیع. یا کار بند شدن، اطاعت کردن فرمانبرداری کردن
بکار گیرنده استعمال کننده: (پر اندیشه شد جان پولادوند که آن بند را چون بود کار بند)، عمل کننده اجرا کننده: (اگر پند ما را شوی کار بند همیشه بماند کلاهت بلند)، عامل کار گزار مامور، فرمانبردار مطیع. یا کار بند شدن، اطاعت کردن فرمانبرداری کردن
دیواری که پشت دیوار دیگر برای نگاهداری آن بنا کنند، آب یا شربت یا غذایی که پس از دارو یا شربت یا غذای اولی خورند و نوشند، مدد معین ردیف ذخیره (سپاه)، متمم مکمل: پشت بندش را هم بیاور، (بازی ورق) ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است -6 متعاقب
دیواری که پشت دیوار دیگر برای نگاهداری آن بنا کنند، آب یا شربت یا غذایی که پس از دارو یا شربت یا غذای اولی خورند و نوشند، مدد معین ردیف ذخیره (سپاه)، متمم مکمل: پشت بندش را هم بیاور، (بازی ورق) ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است -6 متعاقب
آن که ظروف شیشه ای و چینی و چوبی شکسته را بند می زند، آلتی که پهلوانان کشتی با اجازه استادان و مشایخ به کاسه زانوی خود می بسته و در وسط آن آیینه کوچکی نیز قرار می دادند، این عمل کفایتی بود از این که زانوی صاحب کاسه بند ب
آن که ظروف شیشه ای و چینی و چوبی شکسته را بند می زند، آلتی که پهلوانان کشتی با اجازه استادان و مشایخ به کاسه زانوی خود می بسته و در وسط آن آیینه کوچکی نیز قرار می دادند، این عمل کفایتی بود از این که زانوی صاحب کاسه بند ب